نگاهت رو از روی توپ بر ندار!
ماریا شاراپووا رو بی شک میشه در لیست بهترینهای تنیس زنان قرار داد. تنیس رو از کودکی شروع کرد و تبدیل شد به یک بازیکن در کلاس جهانی. جدیداْ کتاب زندگینامهاش، «توقفناپذیر: زندگی من تا اینجای کار» رو منتشر کرده و داستان مهاجرتش از روسیه به آمریکا و سفر قهرمانیش از روز اول تا زندگی امروزش رو تعریف کرده. تیم فریس نویسنده و محقق مورد علاقه من مصاحبهای با ماریا انجام داد که برای من درسهای جالبی داشت. وقتی تیم ازش پرسید که فرق تو با باقی بازیکنها چیه ماریا کمی تامل کرد و گفت:
من از تکرار خسته نمیشم. توان این رو دارم که ساعتها یه کار ساده رو بارها و بارها تکرار کنم!
حرفش این بود که خیلیها روی ترکیبهای پیچیده و تخصصی کار میکنند تا بتونند در شرایط سخت مسابقه مزیت رقابتی داشته باشن ولی قافلند از اینکه در شرایط سخت فقط مهارتهای پایه و اساسی به کارت میان. یه تکنیک ساده رو در تمرینهاش و مسابقههاش موقع بازی به کار میگیره:
در تمام طول مسابقه نگاهم به توپه و به هیچ چیز دیگه توجه ندارم!
خیلی ساده به نظر میرسه ولی در عین حال خیلی عمیقه! چند تا نکته توی این تمرین نهفته است:
- تمرکز روی توپ فرصت این رو نمیده که ذهنش درگیر حرکات حریفش بشه. جایی که در هر صورت کنترلی روش نداره. چه میزان از توجه ما درگیر حرفها، افکار و اعمال دیگرانه؟
- دنبال توپ بودن اجازه پیشداوری رو هم میگیره. از زمان برخورد توپ به راکت فرصت کافی برای تصمیمگیری هست به این شرط که قبلش در یک وضعیت خنثی و آماده باشی. اینکه آینده چه برای ما چه به دنبال خواهد داشت کمکی به عملکرد بهینه ما در لحظه اکنون نمیکنه.
- تمرین تکرار یک کار ابتدایی قدرت ذهنی و صبر آدم برای ادامه دادن در شرایط سخت رو بالا میبره. یاد فارست گامپ و یادگرفتن تنیس روی میز افتادم، ویدیوی زیر بخشهای از فیلم فارست گامپ هست.
یک اجرای عالی حاصل به هم پیوستن کارهای ابتدایی و غیر جذابی هست که هنرمند (شما بخونید نویسنده، ورزشکار، دانشمند، مادر و …) در خلوت تمرینش هزار بار انجام داده.
تمرکز روی هدف کوچک یا بزرگ ممکنه باعث ایجاد ترس بشه و ما رو از اقدام کردن باز بداره
در حالیکه اگر فقط به قدم بعدی فکر کنیم و فقط سعی کنیم همون یک قدم رو درست انجام بدیم در نهایت با مجموعهای از اقدامهای عالی کار تموم میشه که این خودش در دراز مدت ناگزیر نتایج مطلوبی به دنبال داره. ایدهای در ذهن دارم که در پستهای آتی سعی میکنم بیشتر بازش کنم ولی جان مطلب این هست که ما میتونیم به جای هدفگذاری برای آینده، طراحی سبک زندگی (Lifestyle Design) در زمان حال رو تجربه کنیم. طراحی سبک زندگی چی هست و چی میگه؟
میشه به همه چیز مثل یک بازی نگاه کرد؟ بازی کودکانه هدف خاصی نداره، هدف خود بازیه. اگر ما فقط برای اینکه یک کار رو تجربه کرده باشیم شروع کنیم و با خودمون قرار بگذاریم که از فرآیند تجربهمون لذت ببریم، به طور طبیعی در یک فضای به دور از استرس و فشار درونی و بیرونی، توان این رو خواهیم داشت که بهترینهای خودمون رو نشون بدیم. جالبه، لوب پیشانی بخشی از ذهن ما که با منطق و برنامهریزی سر و کار داره، در هنگام استرس کاملاْ خاموش میشه! دقیقاْ همون موقعی که بهش نیاز داریم. جالبتر اینکه بازی کردن باعث آزاد شدن دوپامین میشه (دوپامین یکی از چهار هورمنی که باعث ایجاد احساس شادی میشن) و افزایش دوپامین به فرآیند خلاقه ذهنی کمک میکنه.
طراحی سبک زندگی به دنبال ایجاد رضایت در زمان حال هست در حالیکه سفر برای رسیدن به اهداف دورست ادامه داره. تعادلی از تجربه در همه جنبههای زندگی (حرفهای، خانوادگی و … ) بدون فدا کردن یکی برای رسیدن به دیگری.
راستی شما میونهتون با انجام یه کار تکراری برای ماهر شدن در یک فن چطوره؟