مدیریت استرس و تنیس روی میز
تازهگیها به تنیس روی میز علاقهمند شدم. با بازی گاهبهگاه در محل کار شروع شد و بعد به یک فعالیت ورزشی مفرح تبدیل شد. انگیزه زیادی دارم و بیش از یک سال هست که مداوم سراغم میاد. غیر از بازی توی شرکت هفتهای یکبار هم به باشگاه نزدیک خونه میرم. آدمای اونجا حرفهای هستند. وقتی که شروع کردم، تازه بازیهای منطقهای شروع شده بود و بازیکن کم داشتند. از من دعوت کردند که عضو یک تیم بشم و مسابقه بدم. من هم طبق عادت که از عملکرد متوسط و باختن بیزارم، دعوت رو رد کردم. طی چند روز بعد مسؤل مسابقات که یک خانم مسن بود گیر داد تا بالاخره راضیم کرد که مسابقه بدم. خدا روز بد نده از باختهای یازده-صفر شروع شد تا کم کم آبرومندانه میباختم. فقط یک چیز نیاز داشتم، روی زیاد و پشتکار برای باختن. تمرین میکردم که با شکوه ببازم. چون میدونستم که حتما میبازم استرس نداشتم و فقطاز بازی با حرفهایها لذت میبردم. خلاصه آخر کار سه تا بازی رو پشت سر هم بردم، اونم از طریق مشاهده دقیق نقاط ضعف حریف. این تاکتیک رو از کتاب هنر رزم سان تزو یاد گرفته بودم. بعد از مسابقهها تصمیم گرفتم که چند جلسه مربی بگیرم. جلسه اول کلاس خیلی برام جالب بود. تمام وقت به این دو جمله گذشت:
مشکل از جایی شروع میشه که میخوای قبل از رسیدن توپ به زمینت تصمیمگیری و حرکت کنی.
و جمله بعدی
مهم نیست که دستت بعد از برخورد با توپ چه کار میکنه، همه اتفاقها قبل از برخورد راکت با توپ میافته و بعد از اون مهم نیست. پس خودت رو آماده کن.
باورش سخت بود ولی بعد از تکرار زیاد نتیجه آماده شدن از قبل و تنظیم جای پا و زاویه دست رو دیدم.
چند روز پیش که خودم حسابی داغون بود یک گپ تلفنی با دوستی داشتم. بحث استرس سر کار و مسؤلیت زیاد بود. حرف رفیق من این بود که آدم تئوریهای مدیریت استرس رو شاید در ذهن بلد باشه ولی وقت درس پس دادن آسون نیست که خونسرد باقی بمونی و کنترلت رو از دست ندی. همینطور که به حرفهای دوستم گوش میدادم ایدهای به ذهنم خطور کرد. بازخوردی که ما در زمان مواجه با مشکلات و سختی از خودمون نشون میدهیم رابطه مستقیم داره با میزان انرژی و آمادگی ذهنی ما در اون لحظه. اگر روحیه خوبی داشته باشیم و سرحال باشیم مدیریت کردن یک موقعیت استرسآور خیلی سخت نیست. برعکسش اگر برای مدت زیادی تخت فشار بوده باشیم، کوچکترین جرقهای کل وجودمون رو آتش میزنه.
بازخوردی که ما در زمان مواجه با مشکلات و سختی از خودمون نشون میدهیم رابطه مستقیم داره با میزان انرژی و آمادگی ذهنی ما در اون لحظه!
هر روز صبح چه عادات و مراسمی برای آماده شدن داریم؟ آیا روتینی داریم که ما رو برای ورود به میدان نبرد آماده کنه؟ خیلی از هنرمندان، ورزشکاران و سخنرانان حرفهای روندهایی گاهاْ خسته کننده دارند که اونها رو در وضعیت شناوری (وضعیتی که در اون همه چیز به نرمی پیش میره و ما در لحظه زندگی میکنیم) قرار میده و هر وقت در موقعیت پراسترس قرار میگیرند دوباره به همون روالها برمیگردن.
یک ژنرال ارشد جنگ رمز ساختن یک روز پربار رو در مرتب کردن رختخواب بعد از بیدار شدن میدونه و تعبیرش این بود که با این کار روز رو با یک برد کوچیک شروع میکنیم و از انرژی اون برد میتوانیم برای قدمهای بعدی استفاده کنیم. توی ماشین در حال رانندگی به سمت محل کار یا وقتی که سوار اتوبوس هستم همیشه چند تا پادکست خوب دانلود شده دارم (لیست پادکستهایی که گوش میدم رو اینجا ببینید). در مسیر برگشت هم معمولاْ به یک موسیقی پرانرژی گوش میدم.
مثال تنیس روی میز تمثیلی از تاثیر آمادگی قبلی بر عملکرد ما در وسط درگیریهای روزمره است. انجام دادن تمرینهایی مثل مدیتیشن یا ورزش یا هرگونه فعالیتی که انرژی ما رو افزایش میده به صورت مداوم و پیوسته به مدیریت استرس کمک کیکنه. گوش دادن به موسیقی خوب و تماشای فیلم خوب (برای من فیلم خوب فیلم الهام بخشه) و البته کتاب خوب هم همین کار رو انجام میده. میشه روز با تمرین شکرگذاری شروع کرد و سه تا چیز رو نام برد و برای داشتنشون قدردان بود. میشه به یک پادکست یا کتاب صوتی خوب گوش داد و روز رو با کمی اندیشه برای تغییر شروع کرد.
حرفم این نیست که استرس نمیگیرم اتفاقاْ برعکس بسیار حساس هستم و به همین دلیل سنسورهام کوچکترین عدم تعادل رو تشخیص میدن و دستور ترشح آدرنالین رو صادر میکنند. ولی فگر گنم که باید ایم مهارت رو یادبگیرم و از شدت و مدت زمان واکنشهای ناخواسته به محرک استرسزا کم کنم. وقتی که این انرژی و ذهنیت مثبت رو داشته باشیم در سر بزنگاه میتونیم نظارهگر باشیم و اجازه بدیم استرس و چالش وارد زندگیمون بشه و برای مدتی کوتاهی باشه و بعد با انتخاب ما از همون دری که اومده تو خارج بشه.
این تجربه شخصی من بوده، شما از چه روشی برای مدیریت استرس توی زندگیتون استفاده میکنید؟
خب من که بین همه معروفم که خیلی فضای استرس رو تجربه نمیکنم 😉
اما کلا خواستم همون تیکه میزان آمادگیش رو تایید کنم! معمولا یک حجمی از استرس توی شرایط بر اساس نقطه ضعف ها وعدم آمادگیهامون ایجاد میشه؛ خودمون نقاط ضعفمون را میشناسیم و توی اون شرایط همش استرس داریم که نکنه از همون نقطه ضعف ضربه بخوریم.
یک مثال خیلی ساده هم بزنم، واسه خودم دقیقا همینجوریه که اگه مثلا وقتی میرم سر کلاس یک بخشی از دوره رو تسلط کامل نداشته باشم همش استرس دارم که نکنه یکی از همونجا بخواد هی سئوال بپرسه در صورتیکه روی بقیه بخشهای دوره اصلا استرسی ندارم.
مرسی بابک دقیقا. کلا فکر میکنم که ما هر روز مثل یه رزم آور باید آماده نبرد باشیم.
ممنونم که نوشتی
Salam haghighatesh man kheili esteresi hastam ama dar lahzast sai mikonam ziyad behesh baha nadam khob ya ba on mozo movajeh misham va halesh mikonam ya sai mikonam faramoshesh konam ba tamarkoz kardan roye 1 kalameh hala on kalameh ya zekre name khodast ya har chize dige dar kol vaghti fekr mikonam ke khoda hamishe pishame halam behtar mishe 😬😬😬
خیلی خوب گفتی رزا! ذکر گفتن در قالب مدیتیشن یکی از ابزارهایی هست که به من هم کمک میکنه. مرسی که نوشتی