عادت های اتمی | اپیزود ۱ | فصل ۲
ما آنچیزی هستیم که پیوسته انجام می دهیم
چند وقتی بود که کرختی و تنبلی همراه همیشگی ام بودند. توی هفته و سر کار اوضاع خوب بود و از عملکرد حرفهایم راضی بود ولی وقتی که آخر هفته مینشستم و کارهام را مرور میکردم آن احساس رضایت بخش محو میشد. کلی هدف خرد و ریز که برنامهریزی شده بود و بعد از ماهها به جایی نرسیده بودند. دلم میخواست یک سر و سامانی به وضعیت خوابم بدهم، دو سه تا پروژه شخصی نیمه تمام را به سرانجام برسونم، یک برنامه روتین برای ورزش کردن داشته باشم و لیستی که شما هم حتماً مشابهاش را دارید. مرتب به خودم قول میدادم که بعد از کار و یک استراحت مختصر به یکی از کارهای لیستم میرسم ولی خستگی و سریال نگاه کردن نت فلیکس همیشه برنده جدال بکنم و نکنم میشدند. حول و حوش تعطیلات سال نو میلادی یکم مسممتر نشستم و یک تابلو رویا درست کردم، یک ویژن بورد که تصاویری از اهداف سال آیندهام را شامل میشد. درست کردن این تابلو مشق کلاس کوچینگی بود که چند ماه پیش با آکادمی کوچینگ فارسی زبانان FCA شروع کرده بودم. هدفهام را با کوچم در خلال جلسه هفتگی چک کرده بودم و کوچم هم چند سوال برای شفافتر شدنن این هدفها پرسید و یک لیست از اقدامها تهیه کردم. چهاردهم هر ماه میلادی به خاطر اشتراک ماهیانهای که با آمازون دارم یک کتاب صوتی میتوانم دانلود و گوش کنم. اسم یک کتاب چند ماهی توی لیست مورد علاقهام بود، عادتهای اتمی. به خلاصه چند دقیقهای کتاب گوش کردم و تصمیم گرفتم دانلودش کنم. در ادامه این مطلب خلاصهای از مطالب کتاب عادتهای اتمی جیمز کلیر را با شما به اشترام میگذارم.
اگر بخواهم درسی که گرفتم را در یک جمله خلاصه کنم میتونم بگویم که قدرت اراده نمیتواند ما را تا پایان راه همراهی کند. میخواهیم که وزن کم کنیم یا سالم غذا بخوریم یا بیشتر وقت برای خواندن کتاب بگذاریم ولی به هر دلیلی نمیشود. ما به بلندای اهدافمون پرواز نمیکنیم بلکه به سطح سیستمها و عادتهای زندگیمان سقوط میکنیم. پیام اصلی این کتاب را میشود در این جمله خلاصه کرد: دستاوردهای زندگی ما نتایج متاخر عادتهای ما هستند. بر همین اساس اندوخته مالی زندگی ما حاصل تاخیر پیدا کرده عادت های مالی ماست. وزن ما نتیجه تاخیر یافته روتینهای غذا خوردن ماست.
جیمز کلیر نکته ظریفی درباره تفاوت هدفها و سیستمها مطرح میکند(سیستمها در این کتاب معادل عادتهای رفتاری ما هستند). اهداف درباره نتایجی هستند که ما به دنبالشان هستیم. سیستمها فرآیندهایی هستند که ما را به آن اهداف هدایت میکنند. اهداف برای تعیین جهت و تعیین مسیر مناسبند ولی سیستمها برای ادامه مسیر و حرکت به سمت جلو. نکته جالب دیگه این است که اهداف همیشه دوگانه هستند یا ما به اهدافمان میرسیم و خوشحال میشویم و یا موفق به دستیابی نمیشویم و بازنده هستیم. در صورتی که فرآیند یا مسیر رسیدن به اهداف دچار این تضاد و دوگانگی نیست. برندهها و بازندهها هر دو هدفهایی در ذهن خود دارند ولی تفاوت در سیستمهای پشتیبان زندگی آنهاست که نتیجه را تغییر میدهد. خلاصه اینکه هدف گذاری برای بردن بازی است و ساختن یک سیستم برای ادامه آن بازی.
عادتها و سیستمها دو دسته هستند، دسته اول عادتهایی که بر اساس نتیاج مورد انتظار طراحی میشوند و دوم عادتهایی که بر اساس هویت نهایی دلخواه هستند. مثالهایی میزنم تا این موضوع روشنتر شود. نمونههای زیر عادتهای هستند که از این دو دیگاه بررسی میشوند. هدف خواندن یک کتاب نیست بلکه کتاب خوان شدن است. هدف نمره ۲۰ گرفتن در شیمی نیست، هدف دانشآموز خوب بودن است. هدف ۱۰۰ کیلومتر رکاب زدن نیست بلکه دوچرخه سوار شدن است.
- برای تعریف یک عادت جدید می توانیم از هدف شروع کنیم. این سطح اول تغییر رفتار است. وزن کم کردن، نوشتن کتاب، قهرمانی در یک تورنومنت.
- سطح بعدی تغییر فرآیند است. در این سطح ما به دنبال تغییر سیستمها و عادتها هستیم. اجرای یک روتین جدید در باشگاه، مرتب کردن میز کار برای بهبود گردش کارها و یا پیاده سازی یک تمرین مدیتیشن.
- و سطح سوم تغییر هویت. در این سطح ما باورهایمان را تغییر میدهیم، دیدگاهمان از جهان و تصویری که از خودمان داریم و قضاوتی که از خود یا دیگران داریم. اکثر باورها و پیش فرضها و گرایشهایی که ما داریم مرتبط با این سطح است. تغییر واقعی تغییر هویت است. تفاوتی بین انجام دادن و بودن.
برای دستیابی به این سطح سوم کتاب راهکاری مطرح میکند که آن را عادتهای هویت محور مینامد. باورهای ناهماهنگ با هویت ما ادامه نخواهند یافت. اگر پول بیشتر میخواهم ولی هویت من کسی است که بیشتر خرج میکند تا ثروت ایجاد کند همیشه به سمت خرج کردن کشیده خواهم شد تا ذخیره کردن. فرآیند سادهای برای تحقق این تغییر هویت هم پیشنهاد میشود: تصمیم بگیرد که چه فردی میخواهید بشوید و سپس با بردهای کوچک این هویت جدید را به خود اثبات کنید.
فرم هر عادت در واقع یک چرخه بازخورد است. ولی خیلی مهم است که اجازه بدهیم ارزشها و اصول و هویت ما این چرخه را هدایت کنند نه نتایجی که به دنبال آنها هستیم. سفر تغییر برای توسعه یک عادت جدید یا ترک یک عادت قدیمی چهار مرحله دارد. این چهار قدم ساختار اصلی هر عادتی را تشکیل میدهند و ذهن ما هر بار تمام این قدمها را به ترتیب طی میکند.
- اول نشانه: نشانه، تلنگری به ذهن ما میزند تا یک رفتار را آغاز کند. اندکی اطلاعات که یک پاداش را پیشبینی میکند. ذهن ما پیوسته محیط درونی و بیرونی را برای یافتن سرنخهای از پاداش جستجو میکند.
- به این دلیل که این نشانهها اولین علایم نزدیک بودن به یک پاداش هستند ذهن ما به صورت طبیعی به سوی قدم بعدی یعنی میل (شدید) هدایت میشود. این میلها دومین مرحله از چرخه یک عادت و قدرت انگیزشی پشت هر عادت هستند. بدون داشتن مقداری انگیزه یا اشتیاق ما دلیل برای اقدام کردن نداریم. چیزی که ما به آن میل شدید داریم خود عادت نیست، بلکه تغییری است که در وضعیت ما در اثر انجام عادت ایجاد میشود.
- قدم سوم پاسخ به محرک هست. این پاسخ همان رفتاری است که از ما سر میزند و ممکن است به فرم یک فکر یا یک اقدام باشد. اینکه اقدامی از ما سر بزند یا نه بستگی به انگیزه ما و انرژی لازم برای انجام آن کار است. اقدام ما به توانایی ما نیز وابسته است. ممکن است ساده به نظر برسد ولی اگر رفتار مورد انتظار خارج از توان ما باشد ما شانسی برای توسعه عادت نداریم. به همین دلیل اقدام ها را با افزایش سختی پلهای طراحی میکنیم تا هر بار فقط مقداری فراتر از حد توان کنونی پیشرفت کنیم.
- و در نهایت پاسخ منجر به یک پاداش میشود. پاداشها هدف نهایی عادتها هستند. نشانهها برای جلب توجه ما به پاداش طراحی میشوند، میل میزان خواستن پاداش است و پاسخ برای دریافت پاداش. ما به دلیل به دنبال پاداش هستیم: ۱- برای احساس رضایت و ۲- یاد گرفتن. یادگرفتن اینکه کدام اقدامها را برای آینده به خاطر بسپاریم.
دو قدم اول مساله و مشکل ما هستند و دو مرحله آخر راه حل. ابتدا ما متوجه میشویم که چیزی نیاز به تغییر دارد. و راه حل وقتی است که دست به کار میشویم و تغییر دلخواه را کسب میکنیم.
چطور یک عادت خوب را شروع کنیم؟
تفاوت اصلی کتاب عادتهای اتمی با کتاب قبل خود “قدرت عادت” در تمرینها و استراتژیهایی پیادهسازی است که ارایه میدهد. در ادامه چهار قانون اصلی که جیمز کلیر برای شروع یا اتمام یک عادت پیشنهاد میدهد را مرور میکنیم.
قانون اول: شفاف و واضح کردن عادت
- عادات کنونی خود را ثبت کنید تا از آنها آگاه شوید. و هر بار از خود بپرسیم که آیا این رفتار یک عادت خوب است یا عادت بد. آیا این عادت به من کمک میکند که انسانی بشوم که آرزوی آن را دارم؟
- از جملات تاکیدی پیاده سازی استفاده کنید: “من در فلان زمان و در فلان مکان عادت ایکس را انجام خواهم داد.”مثال: من ساعت ۶ صبح به مدت ۲۰ دقیقه در پارک شهر میدوم.
- عادت های جدید را به عادت های قدیمی وصل کنید. “بعد از {عادت کنونی} من {عادت جدید} را انجام خواهم داد.” مثال: هر روز بعد از دوش گرفتن صبحگاهی ۱۰ دقیقه مراقبه میکنم.
- محیط اطرافتان را برای توسعه عادت جدید طراحی کنید. سرنخهای عادات جدید خوب را در دسترس و دید قرار بدهید.
قانون دوم: جذاب کردن عادت
- از بستههای وسوسه برانگیز استفاده کنید. کاری که میخواهید انجام دهید را با کاری که باید انجام دهید همراه کنید. رونان که دانش مهندسی خوبی داشت یک دوچرخه ثابت را وصل کرد به لپ تاپ و تلوزیون و یک برنامه کامپیوتری نوشت که تا وقتی که روی دوچرخه رکاب میزد میتوانست سریال تماشا کند و به پایین رفتن سرعت رکاب زدن ویدیو متوقف میشد. تماشای سریالی کاری بود که میخواست انجام بدهد و ورزش کاری بود که باید انجام میداد.
- با گروه و فرهنگی همراه شوید که رفتار مورد مطلوب شما رفتاری عادی در آن گروه تلقی میشود. هر بار که ما نیاز به تصمیم گیری داریم که رفتاری را انجام بدهیم یا نه به گروهی که در آن هستیم نگاه میکنیم. رفتار عادی قبیله ما قدرت بیشتری از خواست فردی ما دارد. خیلی سادهتر خواهد بود با همکارانی ناهار بخوردید که عادت غذایی بهتری دارند. یا اگر قصد دارید سیگار را ترک کنید با دوستانی که سیگاریب هستند رفت و آمد نکنید.
- یک مراسم انگیزشی برای خودتان درست کنید. دقیقا قبل از انجام یک عادت سخت، کاری که به آن علاقه دارید را انجام دهید. شروع کاری که دوست داریم انجام بدهیم سادهتر از یک عادت سخت و جدید است. تمام کاری که ما باید انجام بدهیم شروع و اتمام روتین انگیزشی است. ذهن ما به زودی عادت خواهد کرد که کاری که بعد از روتین انگیزشی میآید عادتی است که به دنبال توسعه آن هستیم.
قانون سوم: انجام دادن را آسان کنید
- اصطکاک را کم کنید. تعداد قدمهای بین خود و عادات خوب را به حداقل برسانید.
- محیط را آماده کنید. فضا را طوری آماده کنید که انجام عادت مطلوب را آسانتر میکند. مثال: اگر میخواهید شب قبل از خواب کتاب بخوانید، صبح بعد از مرتب کردن تخت کتابی که میخواهید شب بخوانید را روی تخت بگذارید.
- بر لحظه تصمیمگیری مسلط شوید. تصمیمگیریهای کوچکی که نتایجی درخور توجه با خود به دنبال دارند را تمرین کنیم.
- قانون دو دقیقه را استفاده کنید. عادتهای خود را کوچکتر کنید تا در طول دو دقیقه یا کمتر قابل انجام باشند. به این صورت با تمرکز به نقطه شروع به سختی انجام کار غلبه کردهایم. شروع کار بعدها ما را یه ادامه و بهبود هدایت خواهد کرد.
- عادتهای خود را اتوماتیک کنید. روی تکنولوژیها یا خریدهایی (تکی و نه تکرار شونده) که رفتارهایی در آینده را تضمین میکنند سرمایهگذاری کنید.
قانون چهارم: انجام رفتار را رضایتبخش کنید
- از تقویت رفتار استفاده کنید. بلافاصله پس از انجام یک عادت به خود جایزه بدهید.
- کاری کنید که “انجام ندادن” لذتبخش شود. وقتی که از انجام یک عادت بد دوری میکنید کاری کنید که مزایای انجام ندادن به چشم بیاید.
- از ابزارهای ثبت عادت استفاده کنید. سابقه نوار تکرار عادتها را ثبت کنید و سعی کنید که زنجیره انجام عادت را نشکنید.
- هیچگاه دو بار انجام یک عادت را از دست ندهید. وقتی که عادتی را برای یک بار فراموش کردید مطمئن شوید که بلافاصله دوباره شروع میکنید.
چطور یک عادت بد را ترک کنیم؟
بسیاری از عادتهای بد به دو دلیل تکرار میشوند: استرس و بیحوصلگی. عادتهای بد مکانیزمهایی هستند که ما برای مقابله با این دو مورد در پیش میگیریم. ممکن است ترس یا باورهای محدود کنندهای نیز در پس عادتهای بد ما پنهان باشند. یافتن ریشه عادتهای بد به ترک آنها کمک خواهد کرد. نکته مهم دیگر این است که ما نمیتوانید عادتهای بد را حذف کنیم بلکه میتوانیم آنها را با عادتهای خوب جایگرین کنیم. معکوس تمامی قوانینی که در مورد توسعه عادتهای خوب اشاره کردیم برای ترک عادتهای بد به کار میآیند.
معکوس قانون اول: عادت را مخفی کن
- کاری کنید تا کمتر در معرض عادت بد قرار بگیرید. سرنخهایی که باعث انجام عادت بد میشوند را از محیط اطرافت حذف کن. اگر وقتی که خانه هستید شیرینی و شکلات زیاد میخورید، سعی کنید در خانه شیرینی و شکلات نگه ندارید.اگر اولین کاری که بعد از نشستن روی مبل انجام میدهید روشن کردن تلوزیون است، کنترل آن را جایی دور از دسترس قرار دهید.
معکوس قانون دوم: عادت را غیر جذاب کنید.
- ذهنیتت را تغییر بدهید. مزایای ترک عادت بد را برای خودت مرور و مشخص کنید.
معکوس قانون سوم: انجام عادت را سخت کن.
- اصطکاک را زیاد کنید. تعداد قدمهای بین خودتان و انجام عادت بد را افزایش دهید. خیلی سخت خواهد بود اگر برای چک کردن شبکههای اجتماعی مجبور باشید موبایلتان را جایی دور از دسترس بردارید.
- از یک ابزار برای ایجاد تعهد استفاده کنید. انتخابهای آینده را محدود به انتخابی کنید که به نفع شماست. اگرچه همه ما در هر لحظه انتخابهای متعددی در پیش روی داریم، معمولاً بر اساس محیطی که در آن هستیم انتخاب میکنیم. به طور حتم سختتر خواهد بود که رژیم غذایی سالمی داشت اگر یخچال پر از انتخابهای غیر سالم است. سخت خواهد بود روی یک مقاله تمرکز کنیم اگر چندین پنجره غیر مرتبط روی دسکتاپ باز باشد.
معکوس قانون چهارم: احساس رضایت را از انجام عادت بد دور کنید.
- از یک فرد نزدیک برای جوابگویی در برابر انجام عادت بد استفاده کنید. از او بخواهید تا رفتار شما را زیر نظر داشته باشد.
- یک قرارداد عادت بنویسید. هزینه انجام عادت بد را عمومی و دردناک کنید.
در پایان دوست دارم اشارهای کنم به این موضوع که اگرچه شاید این فرآیند کمی مکانیکی به نظر برسد و یا شاید خشک و دور از لذت و یا خلاقیت، ولی وقتی برای کارهای روزمره که باید انجام شوند سیستم و روتین داشته باشیم ذهنمان برای انجام کارهای خلاقانه و معاشرت با عزیزانمان بیشتر خواهد شد.
Podcast: Play in new window | Download
Subscribe: RSS
ممنون از خلاصه خوبی که نوشتید. واقعا کتاب عالی هستش.
خوشبختانه به فارسی هم ترجمه شده:
https://nashrenovin.ir/product/atomic-habits-proven-build-break-book-jamesclear/
ممنونم بابت بازخوردت مصطفی جان. پادکست رو هم گوش کردید؟
خیلی متن ساده و شیکی بود به قول خودتون فاصله (ی ما جونا رو با کتاب خیلی) کمتر کرد در اولین فرصت کتاب رو میخرم ممنون
سلام پویا جان، خوشحالم که مفید بوده. پادکست رو هم گوش دادی؟
عالی بود سامان جان، واقعا خسته نباشین.
من پادکست رو سه بار گوش کردم تا حالا، براتون یه ایمیل فرستادم در این مورد.
سپاس
ممنون خیلی پادکست خوبی بود و بیان شیوا و خلاصه مفیدی از کتاب عاذت های اتمی دریافت کردم
خوشحالم که به درد خورده 🙂
عالی بود پاکدستها و خلاصه کتاب فوق العاده ای هست برای ما ایرانیها ضروری هست این کتاب🙏
ممنونم از بازخوردتون. اقدامی برای خودتون طراحی کردید؟
ممنونم من در پایان اسفند ماه چند عادته ۲۱ روزه رو تثبیت میکنم.خوشحالم این مطالب در راستای این روزهام بود که شانس خوندنش رو پیدا کردم..از آشنایی با شما خوشحال شدم.