یادداشتی بر انیمیشن Inside Out
رایلی دختر ۱۱ ساله قهرمان این انیمیشن شرکت پیکسار٬ مثل خیلی از بچه ها٬ دوران کودکی متعادلی با ترکیبی از خاطرات خوب و بد داشته. رایلی که عاشق ورزش هاکیه همراه خانوادش به شهر بزرگتری مهاجرت می کنن که باعث میشه تجربه های جدید و البته سختی داشته باشه. ماجرای این کارتون نحوه عملکرد پنج تا از احساسات اصلی ما آدمهاست که به صورت شخصیت هایی در درون ذهن رایلی به تصویر کشیده شدند.
عواطف و احساسات ما به عنوان موجوداتی با هویت مجزا
شادی Joy غم Sadness ترس Fear خشم Anger و بیزای Disgust شخصیت های خیالی این داستان در موقعیت های مختلف سعی در ایفای نقش و کنترل رفتارهای رایلی دارند. همه این احساسات با هم در حال همکاری هستند و بر اساس تشخیص خودشون عکس العملی به اتفاقاهای بیرونی زندگی رایلی نشون میدند. نکته جالب اینه که تمامی این احساسات موجوداتی مستقل هستن که جدا از خویش حقیقی رایلی (The Self) کار می کنن. این دیدگاه بسیار کاربردی هست وقتی که ما بتونیم عکس العمل های و عواطفمون رو جدا از خود واقعیمون بدونیم و باهاشون هم هویت نشیم. خیلی وقت ها به دلیل این هم هویت شدن ما خودمون رو غمگین یا عصبانی معرفی می کنیم در صورتی که اینها احساساتی هستند که برای ما اتفاق میافتند و ما ماهیتی مستقل هستیم.
خاطرات ما به عنوان بخش های از شخصیت ما
تمام تجربه های رایلی به فرم گوی های رنگی در حافظه کوتاه مدت و بعدها در حافظه بلند مدت ذخیره میشن. رنگ این گوی ها بستگی به جنس این تجربه هاست. بعضی از این خاطرات که خیلی مهم و تاثیرگذار هستند تبدیل به خاطرات اصلی میشن و در لحظه های حساس داستان به کمکش میان. در پایان هر روز قبل از خواب این خاطرات بایگانی و به حافظه بلند مدت انتقال داده میشن.
چند تا جزیره هم بر اساس تجربه های مهم و تکرار پذیر زندگی رایلی تشکیل شدن که خاطره ها به صورت پیوسته به این جزیره ها وصل هستن. جزیره دوستی٬ هاکی٬ خانواده٬ درستکاری و گوگولی بودن از جزیره هایی هستن که بخش هایی از شخصیت رایلی شدن و در جریان چالش های داستان متزلزل میشن و به فراموشی سپرده میشند. بعد از اینکه ماجراها به خوبی و خوشی تموم میشن این جزیره به ابعاد بزرگتر و جغرافیای متفاوت دوباره ساخته میشند.
رویاهای شبانه و تخیل
کارگاه فیلم سازی رویا و سرزمین خیال هم از بخش های مهم ذهن رایلی هستن که در جریان داستان نقش های جالبی بازی می کنند. تاثیر این بخش ها به زندگی روزانه رایلی بسیار قابل درنگ و تامل هست. در زندگی مدرن امروز ما جایگاهی برای درک رویاها و استفاده از قوه تخیل وجود نداره ولی یکبار دیگه در این انیمیشن به ظاهر کودکانه تاثیر این مکانیزم ها روشن میشه.
شادی همیشه راهکار نیست
شادی شخصیت دوم این فیلم کارتونی تلاش می کنه که کنترل کامل رفتارهای رایلی رو در دست بگیره و لحظاتش رو همیشه خوشایند کنه. از قضا شادی و غم از اتاق کنترل ذهن رایلی به بیرون پرت میشن و برای بازگشت به اونجا مجبور میشن راه طولانی رو از درون خاطرات رایلی طی کنن. در نهایت امر شادی متوجه میشه که غم هم به نوبه خودش در ایجاد تعادل شخصیترایلی موثر بوده و با کمک همدیگه موفق میشه رایلی رو که در حال فرار از خونه هست به خانواده برگردونن.
نگته جالب برای من در سراسر این فیلم این بود که فیلم درک بسیار عمیقی از موضوعی پیچیده هم به مخاطب کودک و هم بزرگسال خودش ارایه می کنه و فکر نمیکنم با هیج ابزار دیگه ای غیر از انیمیشن و البته داستان خوب دستیافتنی باشه.
دیدن این انیمیشن رو تنها و با خانواده توصیه می کنم.
همه چیز گذاراست! حتی غمگین ترین روزها و خاطرات با مرور زمان پاک میشند و بعد از گذر این روزها ما درک بهتری از خودمون داریم و ابتکار عمل بیشتری در دست خواهیم داشت.